ارسال دیدگاه
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
آشنایی با اختلالات روانی و فیلمهایی که بر آن اساس ساخته شدهاند/2
ضداجتماعیهای فریبنده
آزاده سهرابی
روانشناس
1)
این روزها خبر میرسد که آنتونی هاپکینز قرار است در فیلمی که به زندگی فروید پایهگذار روانکاوی میپردازد، نقش فروید را بازی کند. هاپکینز شخصیتهای ماندگاری را در سینما بازی کرده است، اما ایفای نقش دکتر هانیبال لکتر بدون تردید دریادماندنیترین نقش او است حتی اگر در قالب شخصیت یکی از چهرههای معروف علم روانشناسی ظاهر شود.
دکتر هانیبال لکتر در مجموعه فیلمهایی از جمله سکوت برهها یک شخصیت سایکوپات ضداجتماعی در انتهاییترین طیف شدیدش است که به آدمخواری هم گرایش دارد. شخصیتی که پزشک است، بسیار باهوش در حد نابغه است اما از آنسو عاری از وجدان، احساس گناه و پشیمانی به آدمکشی مشغول است و آدمکشی برای او یک بازی هیجانانگیز است. او در آسیب به دیگران لحظهای تردید ندارد همانطور که در بازی کردن با دیگران تردید ندارد. در عین حال او در تعامل با دیگران رفتارش به گونهای است که شاید دیگران براحتی فریب بخورند، اعتماد کنند و حتی دلسوزی کنند. هاپکینز چنین شخصیتی را خوب زنده کرد.
2)
این شخصیت مثالی سینمایی از یک سایکوپات تمامعیار است که البته نمونهاش را در جوامع بسیار نادر میبینیم، اما رفتارهای ضداجتماعی و شخصیتهایی در طیف سایکوپاتی در هر جامعهای وجود دارد. این اختلال در هر فردی باشد بیشتر از اینکه به خود فرد آسیب بزند و باعث رنجش شود باعث آسیب و رنج دیگران است. اساس این اختلال فقدان احساس گناه و پشیمانی است. میل به نقض قوانین و میل به پرخاش و آسیب به دیگران در این افراد دیده میشود. این افراد ممکن است به یک سازگاری با محیط هم برسند و تا وقتی آسیب جدی نزنند و گیر قانون نیفتند اختلالشان مشخص نشود.
3)
مینیسریال undoig با بازی نیکول کیدمن و هیو گرانت یکی دیگر از جلوههای چنین شخصیتی است. باز هم اینجا با مردی باهوش که پزشک کودکان سرطانی است روبهرو هستیم که حتی همسر روانپزشکش هم به او شکی ندارد! سایکوپاتها در فریب دیگران و نمایش همدلی گاهی بهخوبی ظاهر میشوند. شاید نمونه عجیب و حیرتانگیز آن در جامعه ما پدر بابک خرمدین باشد که هیچکس نمیتوانست تصور کند او با خونسردی و بدون پشیمانی فرزندانش را قطعهقطعه کرده باشد. همانقدر راحت که جاناتان در مینی سریال فروپاشی زنی را به قتل میرساند و هیچکس نمیتواند تصور کند ممکن است قاتلی چنین بیرحم باشد.
افراد ضداجتماعی به درست یا اشتباه بودن رفتار خود بیتوجه هستند، دروغگویی و فریب دیگران برای بهرهکشی و سنگدلی و بیاحترامی نسبت به دیگران برایشان راحت است. از بازیچه قرار دادن دیگران برای لذت شخصی لذت میبرند و غرور و استبداد شدید دارند.
رفتار مجرمانه و مشکلات زیادی با قانون دارند و خصومت، پرخاشگری و عدم پشیمانی از آسیبهایی که رساندهاند و عدم همدردی و همدلی با دیگران دارند و بسیاری مواقع در درک عواقب کار خود ناتوان هستند. نکته اینجاست که وجود یک یا دو نشانه از نشانههایی که گفته شد نمیتواند ملاک تشخیص باشد، ولی فقدان همدلی و همدردی و نبود احساس پشیمانی و نقض قوانین پیشبینیکنندههای خوبی برای تشخیص این افراد است؛ هر چند بیش از اتاق درمانگران، این افراد را در فیلمها و سریالها میتوان دید یا در زندانها به دلیل جرمهای سنگین.
روانشناس
1)
این روزها خبر میرسد که آنتونی هاپکینز قرار است در فیلمی که به زندگی فروید پایهگذار روانکاوی میپردازد، نقش فروید را بازی کند. هاپکینز شخصیتهای ماندگاری را در سینما بازی کرده است، اما ایفای نقش دکتر هانیبال لکتر بدون تردید دریادماندنیترین نقش او است حتی اگر در قالب شخصیت یکی از چهرههای معروف علم روانشناسی ظاهر شود.
دکتر هانیبال لکتر در مجموعه فیلمهایی از جمله سکوت برهها یک شخصیت سایکوپات ضداجتماعی در انتهاییترین طیف شدیدش است که به آدمخواری هم گرایش دارد. شخصیتی که پزشک است، بسیار باهوش در حد نابغه است اما از آنسو عاری از وجدان، احساس گناه و پشیمانی به آدمکشی مشغول است و آدمکشی برای او یک بازی هیجانانگیز است. او در آسیب به دیگران لحظهای تردید ندارد همانطور که در بازی کردن با دیگران تردید ندارد. در عین حال او در تعامل با دیگران رفتارش به گونهای است که شاید دیگران براحتی فریب بخورند، اعتماد کنند و حتی دلسوزی کنند. هاپکینز چنین شخصیتی را خوب زنده کرد.
2)
این شخصیت مثالی سینمایی از یک سایکوپات تمامعیار است که البته نمونهاش را در جوامع بسیار نادر میبینیم، اما رفتارهای ضداجتماعی و شخصیتهایی در طیف سایکوپاتی در هر جامعهای وجود دارد. این اختلال در هر فردی باشد بیشتر از اینکه به خود فرد آسیب بزند و باعث رنجش شود باعث آسیب و رنج دیگران است. اساس این اختلال فقدان احساس گناه و پشیمانی است. میل به نقض قوانین و میل به پرخاش و آسیب به دیگران در این افراد دیده میشود. این افراد ممکن است به یک سازگاری با محیط هم برسند و تا وقتی آسیب جدی نزنند و گیر قانون نیفتند اختلالشان مشخص نشود.
3)
مینیسریال undoig با بازی نیکول کیدمن و هیو گرانت یکی دیگر از جلوههای چنین شخصیتی است. باز هم اینجا با مردی باهوش که پزشک کودکان سرطانی است روبهرو هستیم که حتی همسر روانپزشکش هم به او شکی ندارد! سایکوپاتها در فریب دیگران و نمایش همدلی گاهی بهخوبی ظاهر میشوند. شاید نمونه عجیب و حیرتانگیز آن در جامعه ما پدر بابک خرمدین باشد که هیچکس نمیتوانست تصور کند او با خونسردی و بدون پشیمانی فرزندانش را قطعهقطعه کرده باشد. همانقدر راحت که جاناتان در مینی سریال فروپاشی زنی را به قتل میرساند و هیچکس نمیتواند تصور کند ممکن است قاتلی چنین بیرحم باشد.
افراد ضداجتماعی به درست یا اشتباه بودن رفتار خود بیتوجه هستند، دروغگویی و فریب دیگران برای بهرهکشی و سنگدلی و بیاحترامی نسبت به دیگران برایشان راحت است. از بازیچه قرار دادن دیگران برای لذت شخصی لذت میبرند و غرور و استبداد شدید دارند.
رفتار مجرمانه و مشکلات زیادی با قانون دارند و خصومت، پرخاشگری و عدم پشیمانی از آسیبهایی که رساندهاند و عدم همدردی و همدلی با دیگران دارند و بسیاری مواقع در درک عواقب کار خود ناتوان هستند. نکته اینجاست که وجود یک یا دو نشانه از نشانههایی که گفته شد نمیتواند ملاک تشخیص باشد، ولی فقدان همدلی و همدردی و نبود احساس پشیمانی و نقض قوانین پیشبینیکنندههای خوبی برای تشخیص این افراد است؛ هر چند بیش از اتاق درمانگران، این افراد را در فیلمها و سریالها میتوان دید یا در زندانها به دلیل جرمهای سنگین.
به پاسداشت مقام دکتر محمدعلی موحد شاعر، ادیب عرفانپژوه، تاریخنگار و حقوقدان
ز گلزارِ تو ریحان میبَرم
سعید رضادوست
نویسنده و پژوهشگر
«او یگانه رهبرِ فرهنگی امروزِ ایران است.» چنین گفت محمدرضا شفیعیکدکنی در وصفِ محمدعلی موحد. شفیعیکدکنی که ایدهپردازِ مقوله «شناور شدنِ زبان» است و آگاه به اینکه ایران طی سدهها از گزافگویی و بزرگنمایی آسیبها دیده است. او با آگاهی از تمامی اینها در وصفِ موحد چنان میگوید. موحد که باز هم به تعبیرِ شفیعیکدکنی طی هفتاد سال گذشته، کمیابترین مصداقِ درست و راستِ «روشنفکرِ عمیق و معتدل» بوده است. اگر به سندیتِ شناسنامه اکتفا کنیم، امروز، دوم خرداد، محمدعلی موحد واردِ صدسالگی میشود و اما به تعبیرِ مولانا «بلکه صد قرن است آن عبدالعلی»؛ هزاری است در کالبدِ یک. محمدعلی موحد طی یک قرن، از فرشِ بازار تا عرشِ اسرار را پیموده و برای ما و آیندگان «تحفههای آنجهانی» ارمغان آورده است. او با ابنبطوطه سفرها کرده و با مولانا در دکانِ وحدتِ مثنوی به گفتوگو نشسته است و «از آن الفاظِ وحیآسای شکربارِ شمسالدین» سخنها در گوش کرده است.
مصدق دیده است و «خوابِ آشفته نفت» را برایمان روایت کرده و «در کشاکشِ دین و دولت» راهِ چگونهزیستن را به شهروندان و حاکمان پیشنهاد داده است. موحد کلاننگر است و حتی در فهمِ مثنوی نیز همواره انگشتِ تأکید بر این نکته مینهد که باید دید و سنجید که مرادِ مولانا از بیانِ این سخنان چه بوده و نباید در پیچوخمِ آنچه به تعبیرِ زریابِ خویی «علمِ شریفِ گورنگاری» است گرفتار شد.او همواره در پی آموختنِ اندیشه و اندوختنِ توشه برای زندگی معنادارِ آدمی بوده است. از تکتک کلماتش نیز میتوان این را دریافت، حتی آنگاه که از «قانون حاکم» و «درسهایی از داوریهای نفتی» سخن به میان میآورد. از همینرو نیز هرگاه یادِ برخی رفیقانِ رفته را میکند، میگوید که «بوی زندگی میدادند.» این وصف را بارها از او درباره داریوش شایگان شنیدهام؛ اما وجه بسیار مهم محمدعلی موحد که کمتر به آن پرداخته شده است و باید در معاشرتی نزدیکتر با او، آن را دریافت، توجهِ مثالزدنیاش به انسانها و محیط پیرامونیشان است.
موحد با وجودِ اشتغالاتِ پرشمار و همهجانبه زندگی، همواره متوجهِ جزئیات است. نکتهبین است؛ نکتهگیر نیست. مراقب است کدام رفیق، مدتی است کمپیداست. پیگیر است گرهِ فروبسته زندگی کدام آشنا کور مانده تا کاری اگر از دستش ساخته است انجام دهد.او در آستانه صدسالگی نیز تماس میگیرد و فرامیخواندَت تا در خلوتش بنشینی و چای بنوشی و درددل کنی. او مراقب است پرسشهای کنکورِ دانشگاه، «زخمهای روحفرسا» بر جانِ دانشآموزانِ وطن ننشاند و آزرده میشود اگر از آزردگی روزگارت بیخبر مانده باشد. من کیمیاگری استادم دکتر محمدعلی موحد را دراین دقیقه میبینم: «هنرِ توجه به جزئیات.»
نویسنده و پژوهشگر
«او یگانه رهبرِ فرهنگی امروزِ ایران است.» چنین گفت محمدرضا شفیعیکدکنی در وصفِ محمدعلی موحد. شفیعیکدکنی که ایدهپردازِ مقوله «شناور شدنِ زبان» است و آگاه به اینکه ایران طی سدهها از گزافگویی و بزرگنمایی آسیبها دیده است. او با آگاهی از تمامی اینها در وصفِ موحد چنان میگوید. موحد که باز هم به تعبیرِ شفیعیکدکنی طی هفتاد سال گذشته، کمیابترین مصداقِ درست و راستِ «روشنفکرِ عمیق و معتدل» بوده است. اگر به سندیتِ شناسنامه اکتفا کنیم، امروز، دوم خرداد، محمدعلی موحد واردِ صدسالگی میشود و اما به تعبیرِ مولانا «بلکه صد قرن است آن عبدالعلی»؛ هزاری است در کالبدِ یک. محمدعلی موحد طی یک قرن، از فرشِ بازار تا عرشِ اسرار را پیموده و برای ما و آیندگان «تحفههای آنجهانی» ارمغان آورده است. او با ابنبطوطه سفرها کرده و با مولانا در دکانِ وحدتِ مثنوی به گفتوگو نشسته است و «از آن الفاظِ وحیآسای شکربارِ شمسالدین» سخنها در گوش کرده است.
مصدق دیده است و «خوابِ آشفته نفت» را برایمان روایت کرده و «در کشاکشِ دین و دولت» راهِ چگونهزیستن را به شهروندان و حاکمان پیشنهاد داده است. موحد کلاننگر است و حتی در فهمِ مثنوی نیز همواره انگشتِ تأکید بر این نکته مینهد که باید دید و سنجید که مرادِ مولانا از بیانِ این سخنان چه بوده و نباید در پیچوخمِ آنچه به تعبیرِ زریابِ خویی «علمِ شریفِ گورنگاری» است گرفتار شد.او همواره در پی آموختنِ اندیشه و اندوختنِ توشه برای زندگی معنادارِ آدمی بوده است. از تکتک کلماتش نیز میتوان این را دریافت، حتی آنگاه که از «قانون حاکم» و «درسهایی از داوریهای نفتی» سخن به میان میآورد. از همینرو نیز هرگاه یادِ برخی رفیقانِ رفته را میکند، میگوید که «بوی زندگی میدادند.» این وصف را بارها از او درباره داریوش شایگان شنیدهام؛ اما وجه بسیار مهم محمدعلی موحد که کمتر به آن پرداخته شده است و باید در معاشرتی نزدیکتر با او، آن را دریافت، توجهِ مثالزدنیاش به انسانها و محیط پیرامونیشان است.
موحد با وجودِ اشتغالاتِ پرشمار و همهجانبه زندگی، همواره متوجهِ جزئیات است. نکتهبین است؛ نکتهگیر نیست. مراقب است کدام رفیق، مدتی است کمپیداست. پیگیر است گرهِ فروبسته زندگی کدام آشنا کور مانده تا کاری اگر از دستش ساخته است انجام دهد.او در آستانه صدسالگی نیز تماس میگیرد و فرامیخواندَت تا در خلوتش بنشینی و چای بنوشی و درددل کنی. او مراقب است پرسشهای کنکورِ دانشگاه، «زخمهای روحفرسا» بر جانِ دانشآموزانِ وطن ننشاند و آزرده میشود اگر از آزردگی روزگارت بیخبر مانده باشد. من کیمیاگری استادم دکتر محمدعلی موحد را دراین دقیقه میبینم: «هنرِ توجه به جزئیات.»
از آرش کمانگیر تا محمد جهانآرا
زهره نیلی
روزنامهنگار
کشور ما ایران در زمان پادشاهی «منوچهر پیشدادی» با کشور توران وارد جنگ شد؛ پادشاه ایران پیشنهاد صلح داد و تورانیان این پیشنهاد را پذیرفتند به شرط آنکه یکی از پهلوانان ایرانی از فراز کوه البرز، تیری بیندازد تا مرز بین ایران و توران مشخص شود. «آرش» این پیشنهاد را پذیرفت و بر فراز دماوند رفت و همه توانش را در بازوان خود جمع و تیر را با تمام توان از کمان رها کرد تا مرز ایران، در دورترین نقطه قرار گیرد. آرش، جان خود را فدا کرد تا ایران باقی بماند؛ همانطور که رزمندگان ما هشت سال تمام جنگیدند تا از سرزمین خود در برابر دشمن محافظت و خرمشهر را آزاد کنند.
حتماً سرود «ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته...» را شنیدهاید؟ اگر هم نشنیده اید میتوانید آن را دانلود کنید و با بخشی از تاریخ شهر و دیار خود آشنا شوید. آخر، این سرود را زمانی خواندهاند که گروهی دلاور برای آزادی خرمشهر، کمان انداخته و این شهر را از دست عراقیها رها کردهاند آن هم زمانی که دوست و فرماندهشان، محمد جهانآرا، دیگر در بینشان نبوده است. آن روز، سوم خردادماه 1361 بوده؛ سالی که بچههای امروز اصلاً به دنیا نیامده بودند اما پدر و مادرشان، آن روز را به خاطر دارند. به همین دلیل سوم خرداد، «روز مقاومت، ایثار و پیروزی» نام گرفته و ما هرسال، در چنین روزی یاد همه کسانی را که به خاطر آزادی خرمشهر، جانشان را از دست دادند، گرامی میداریم.
اصلاً ما ایرانیها، چه در داستانهای اسطورهای چون آرش، رستم و فریدون و چه در دنیای واقعی مثل جنگ ایران و عراق، برای رسیدن به «آزادی» جنگیده و از پا ننشستهایم. پس لازم است کودکان خود را که درک و دریافتی از جنگ ندارند با دلاورمردیها و ازخودگذشتگیهای کسانی آشنا کنیم که خانه و خانواده داشتند و دلشان میخواست زنده بمانند و زندگی کنند اما همه اینها را فدای هدف بزرگتری کردند که همانا دفاع از وطن و پاسداشت آزادی و آزادگی بود. به همینخاطر لازم است کتابهایی به زبان ساده و جذاب نوشته شود و بچهها را با خرمشهر و مقاومت مردم این شهر و شجاعت رزمندگان آشنا کند.
کتاب «روزهای خرمشهر» از مرتضی سرهنگی با تصویرگری سحر فرهاد از سوی انتشارات سوره مهر برای کودکان و نوجوانان منتشر شده و از جمله کتابهایی است که بچهها را با این واقعه آشنا میکند و از مردمی میگوید که با دست خالی به جنگ با دشمن رفتند.
«سقوط خرمشهر» به قلم محمود جوانبخت که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده، قصه مقاومت 35 روزه مردم شجاع خرمشهر را تا آخرین لحظه روایت میکند. مردمی که فراانسان نبودند. مثل من و شما در شهر و روستای خود زندگی میکردند و پدر و مادر و همسر و فرزند خود را دوست داشتند اما هشت سال جنگیدند تا خاک میهن در امان بماند.
روزنامهنگار
کشور ما ایران در زمان پادشاهی «منوچهر پیشدادی» با کشور توران وارد جنگ شد؛ پادشاه ایران پیشنهاد صلح داد و تورانیان این پیشنهاد را پذیرفتند به شرط آنکه یکی از پهلوانان ایرانی از فراز کوه البرز، تیری بیندازد تا مرز بین ایران و توران مشخص شود. «آرش» این پیشنهاد را پذیرفت و بر فراز دماوند رفت و همه توانش را در بازوان خود جمع و تیر را با تمام توان از کمان رها کرد تا مرز ایران، در دورترین نقطه قرار گیرد. آرش، جان خود را فدا کرد تا ایران باقی بماند؛ همانطور که رزمندگان ما هشت سال تمام جنگیدند تا از سرزمین خود در برابر دشمن محافظت و خرمشهر را آزاد کنند.
حتماً سرود «ممد نبودی ببینی، شهر آزاد گشته...» را شنیدهاید؟ اگر هم نشنیده اید میتوانید آن را دانلود کنید و با بخشی از تاریخ شهر و دیار خود آشنا شوید. آخر، این سرود را زمانی خواندهاند که گروهی دلاور برای آزادی خرمشهر، کمان انداخته و این شهر را از دست عراقیها رها کردهاند آن هم زمانی که دوست و فرماندهشان، محمد جهانآرا، دیگر در بینشان نبوده است. آن روز، سوم خردادماه 1361 بوده؛ سالی که بچههای امروز اصلاً به دنیا نیامده بودند اما پدر و مادرشان، آن روز را به خاطر دارند. به همین دلیل سوم خرداد، «روز مقاومت، ایثار و پیروزی» نام گرفته و ما هرسال، در چنین روزی یاد همه کسانی را که به خاطر آزادی خرمشهر، جانشان را از دست دادند، گرامی میداریم.
اصلاً ما ایرانیها، چه در داستانهای اسطورهای چون آرش، رستم و فریدون و چه در دنیای واقعی مثل جنگ ایران و عراق، برای رسیدن به «آزادی» جنگیده و از پا ننشستهایم. پس لازم است کودکان خود را که درک و دریافتی از جنگ ندارند با دلاورمردیها و ازخودگذشتگیهای کسانی آشنا کنیم که خانه و خانواده داشتند و دلشان میخواست زنده بمانند و زندگی کنند اما همه اینها را فدای هدف بزرگتری کردند که همانا دفاع از وطن و پاسداشت آزادی و آزادگی بود. به همینخاطر لازم است کتابهایی به زبان ساده و جذاب نوشته شود و بچهها را با خرمشهر و مقاومت مردم این شهر و شجاعت رزمندگان آشنا کند.
کتاب «روزهای خرمشهر» از مرتضی سرهنگی با تصویرگری سحر فرهاد از سوی انتشارات سوره مهر برای کودکان و نوجوانان منتشر شده و از جمله کتابهایی است که بچهها را با این واقعه آشنا میکند و از مردمی میگوید که با دست خالی به جنگ با دشمن رفتند.
«سقوط خرمشهر» به قلم محمود جوانبخت که از سوی انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر شده، قصه مقاومت 35 روزه مردم شجاع خرمشهر را تا آخرین لحظه روایت میکند. مردمی که فراانسان نبودند. مثل من و شما در شهر و روستای خود زندگی میکردند و پدر و مادر و همسر و فرزند خود را دوست داشتند اما هشت سال جنگیدند تا خاک میهن در امان بماند.
معلولیت نمیتواند مانع اراده شود
دکتر حسنکیا
منتقد سینمایی
فیلم سینمایی «کودا» فیلمی از جنس صداست؛ صدایی که سه عضو معلول خانواده ندارند و تنها عضو شنوای آنها در بالاترین سطح از آن برخوردار است. آنها تمام ارتباطات کلامی خود را با جهان بیرون از طریق رابی، دختر کوچک خانواده با بازی امیلیا جونز برقرار میکنند؛ به نوعی که انگار او گوش و زبان آنهاست.
کودا، دومین ساخته سیانهدر، کارگردان و بانوی جوان امریکایی است که برنده جوایز متعددی در جشنوارههای معتبر سینمایی جهان و در صدر همه آنها، برنده بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی اسکار شد.
در نگاه نخست به نظر میرسد با نبودن رابی، خانواده با چالشی جدی روبهرو میشود؛ همین امر هم سبب میشود که او با استعداد ویژهای که در آواز دارد، بر سر دوراهی دشوار ماندن در کنار خانواده و صدای آنها بودن یا رفتن بهدنبال موفقیت و سرنوشت خویش و صدای خود بودن قرار گیرد؛ اما در نهایت هنگامی که دخترک قصد فداکاری و ماندن دارد، برادرش مانع این کار میشود و جملهای کلیدی به او میگوید: «خانواده ات قبل از به دنیا آمدن تو هم وجود داشتند. ما بیچاره نیستیم. برو.» در واقع برادر با این کار قصد دارد هم فرصت پیشرفت و موفقیت از تنها خواهرش گرفته نشود؛ هم خانواده را از وابستگی کامل به دخترک نجات دهد.
این فیلم سکانسهای پرمفهوم بیهمتایی دارد؛ از جمله سکانسی که پدر خانواده از موسیقی راک با لرزش ماشین و بدون شنیدن آن لذت میبرد؛ یا درک و حس این خانواده از اجرای خوب آواز توسط دخترشان با نگاه کردن به چهرههای رضایتمند و خرسند حضار، یا آن صحنه درخشانی که پدر حس خواندن را با لمس گلوی دخترش در مییابد. همچنین جایی که فیلمساز استادانه به مخاطب نهیب میزند که در پارهای موارد شنواترین گوشها و بلندترین صداها را همین ناشنواهای ناگویا دارند. در سکانسی که پدر خانواده است با زبان اشاره و جسارتی مثال زدنی به استثمارگران میگوید: بروید به جهنم و دیگران را به تشکیل اتحادیه و فروش مستقل ماهیها دعوت میکند.
فیلمنامه دقیق هدر و کارگردانی بینقص او در کنار بازیهای درخشان تمام بازیگران و در صدر آنها امیلیا جونز و تروی کوتسور، فیلمبرداری چشمنواز و درخشان پائولا هایدوبورو، همه و همه به ساخت فیلمی قابل تأمل یاری رسانده است؛ اما آنچه فراتر از تمام این مباحث تکنیکی قرار دارد و رخنمایی میکند، انسانیت جاری در تکتک لحظات فیلم است، خانوادهای مهربان و زحمتکش که به هم عشق میورزند و جور یکدیگر را میکشند؛ تا آنجا که حسادت خانوادههای سالم را برمیانگیزند. در این فیلم، عشق و مهربانی و خواستن، تعیین کننده است و معلولیت نمیتواند مانعی محکم در برابر اراده انسانها باشد.
کودا
کارگردان: سیانهدر
بازیگران: امیلیا جونز، اوخنیو درپس، تروی کوتسور، فردیا والش پیلو، دنیل دورانت، مارلی متلین
منتقد سینمایی
فیلم سینمایی «کودا» فیلمی از جنس صداست؛ صدایی که سه عضو معلول خانواده ندارند و تنها عضو شنوای آنها در بالاترین سطح از آن برخوردار است. آنها تمام ارتباطات کلامی خود را با جهان بیرون از طریق رابی، دختر کوچک خانواده با بازی امیلیا جونز برقرار میکنند؛ به نوعی که انگار او گوش و زبان آنهاست.
کودا، دومین ساخته سیانهدر، کارگردان و بانوی جوان امریکایی است که برنده جوایز متعددی در جشنوارههای معتبر سینمایی جهان و در صدر همه آنها، برنده بهترین فیلم و فیلمنامه اقتباسی اسکار شد.
در نگاه نخست به نظر میرسد با نبودن رابی، خانواده با چالشی جدی روبهرو میشود؛ همین امر هم سبب میشود که او با استعداد ویژهای که در آواز دارد، بر سر دوراهی دشوار ماندن در کنار خانواده و صدای آنها بودن یا رفتن بهدنبال موفقیت و سرنوشت خویش و صدای خود بودن قرار گیرد؛ اما در نهایت هنگامی که دخترک قصد فداکاری و ماندن دارد، برادرش مانع این کار میشود و جملهای کلیدی به او میگوید: «خانواده ات قبل از به دنیا آمدن تو هم وجود داشتند. ما بیچاره نیستیم. برو.» در واقع برادر با این کار قصد دارد هم فرصت پیشرفت و موفقیت از تنها خواهرش گرفته نشود؛ هم خانواده را از وابستگی کامل به دخترک نجات دهد.
این فیلم سکانسهای پرمفهوم بیهمتایی دارد؛ از جمله سکانسی که پدر خانواده از موسیقی راک با لرزش ماشین و بدون شنیدن آن لذت میبرد؛ یا درک و حس این خانواده از اجرای خوب آواز توسط دخترشان با نگاه کردن به چهرههای رضایتمند و خرسند حضار، یا آن صحنه درخشانی که پدر حس خواندن را با لمس گلوی دخترش در مییابد. همچنین جایی که فیلمساز استادانه به مخاطب نهیب میزند که در پارهای موارد شنواترین گوشها و بلندترین صداها را همین ناشنواهای ناگویا دارند. در سکانسی که پدر خانواده است با زبان اشاره و جسارتی مثال زدنی به استثمارگران میگوید: بروید به جهنم و دیگران را به تشکیل اتحادیه و فروش مستقل ماهیها دعوت میکند.
فیلمنامه دقیق هدر و کارگردانی بینقص او در کنار بازیهای درخشان تمام بازیگران و در صدر آنها امیلیا جونز و تروی کوتسور، فیلمبرداری چشمنواز و درخشان پائولا هایدوبورو، همه و همه به ساخت فیلمی قابل تأمل یاری رسانده است؛ اما آنچه فراتر از تمام این مباحث تکنیکی قرار دارد و رخنمایی میکند، انسانیت جاری در تکتک لحظات فیلم است، خانوادهای مهربان و زحمتکش که به هم عشق میورزند و جور یکدیگر را میکشند؛ تا آنجا که حسادت خانوادههای سالم را برمیانگیزند. در این فیلم، عشق و مهربانی و خواستن، تعیین کننده است و معلولیت نمیتواند مانعی محکم در برابر اراده انسانها باشد.
کودا
کارگردان: سیانهدر
بازیگران: امیلیا جونز، اوخنیو درپس، تروی کوتسور، فردیا والش پیلو، دنیل دورانت، مارلی متلین
هنرمندان در فضای مجازی
اطلاعرسانی درباره جدیدترین اجراهای تئاتر موتیف پستهای اینستاگرامی اهالی تئاتر است. سریالهای تازه در پلتفرمهای آنلاین نمایشی از دیگر مؤلفههای تکرار شونده در فعالیت تازه هنرمندان در این فضا است.
چهرهها
بهنام شرفی از آغاز اجرای نمایش «آناکارنینا» خبر داده است. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی برای سومین بار است که اجرا میشود و در دور جدید از اول خردادماه در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه رفته است. داستان این نمایش درباره یک مجری معروف تلویزیون است که در پانصدمین برنامهاش میهمان ویژهای دارد؛ همسر سابقش که هنرپیشه معروفی است، میهمان این قسمت برنامه است. معصومه رحمانی و بهنام شرفی در این نمایش به ایفای نقش میپردازند. نمایش «آنا کارنینا» از یکم خرداد ساعت ۱۸ در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میشود.
احمد مرشدلو، نقاش و طراح فیگوراتیو ایرانی اعلام کرده که نمایشگاه انفرادیاش با عنوان گلستان در گالری نواحی برپاست. این نمایشگاه که از 30 اردیبهشت ماه افتتاح شده تا 16 خردادماه از ساعت 16 الی 21 میزبان علاقهمندان خواهد بود. حیات برهنه موضوع طراحی و نقاشیهای احمد مرشدلو در این نمایشگاه است.
حسین کیانی عکسی از امین زندگانی را به اشتراک گذاشته و از او به عنوان بازیگر نقش اول نمایش «پروین» نام برده است. امین زندگانی در نقش سرهنگ آرتا همسر سابق پروین اعتصامی در این نمایش به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی به سالن اصلی تئاتر شهر خواهد آمد. اکرم محمدی، جواد یحیوی، مهرانرنجبر، مجید رحمتی، هوشنگ قوانلو، سهیل ملکی، مریم ندایی، آتنا تندرو و... دیگر بازیگران این نمایش هستند. «پروین» قرار است در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه برود.
رضا صادقی با انتشار ویدیویی از صحبتهای زندهیاد عثمان محمدپرست نوشته: «به جاى حرفهاى مزخرف و بى پایه، آدمهاى بى مغز در مورد موسیقى و معروف کردنشون، بشنوید حرف حساب از یک آدم حسابى که رفت و قدرش و ندونستیم... هر چند این روزا انگار هر چقدر مزخرفتر، بیشتر شنیده و دیده میشن... بزرگترها که مىرن، وزن زندگى کم میشه و بیشتر احساس غربت میکنى... روحت شاد و قرین لبخند خدا، مرد شریف و عاشق خدا». عثمان محمد پرست در این ویدیو میگوید: «من دروغ نگفتم، من دزدی نکردم، من خیانت نکردم، خدا عاشق موسیقیه، هر کسی میفهمه بفهمه هر کی نمیفهمه به درک که نمیفهمه، دوتار من همش ذکر خداست...»
حسن معجونی با انتشار تصاویری از نمایش «باغ» از آغاز اجرای این نمایش در پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب خبر داده است. گروه تئاتر لیو به سرپرستی حسن معجونی در جدیدترین تجربه خود نمایش «باغ» را روی صحنه میبرد. در این اثر نمایشی که اجرای آن از اول خرداد آغاز شده به ترتیب حروف الفبا وحید آقاپور، برنا انصاری، رضا بهبودی، داوود پژمانفر، مهسا جمشیدی، هدیه حسینی نژاد، مازیار سیدی، آوا شریفی، کتایون طلایی، زینب عباسی، هومن کیایی و فرزانه میدانی به ایفای نقش میپردازند.
جواد رضویان ویدیویی از سریال «جادوگر» به اشتراک گذاشته و علاقهمندانش را به تماشای قسمت دوم این سریال کمدی دعوت کرده است. جادوگر سریالی کمدی با بازی احمد مهرانفر، جواد رضویان، مریم مؤ من، نسیم ادبی، فقیه سلطانی، متین ستوده و... به کارگردانی سید مسعود اطیابی در یکی از پلتفرمهای آنلاین به نمایش درمیآید.
مهراوه شریفینیا از پایان ضبط برنامه «بندبازی» خبر داده است. مسابقه «بندبازی» با محوریت موسیقی به کارگردانی نیما بانک و با داوری علیرضا عصار، امید نعمتی، بهروز صفاریان و با اجرای امید حاجیلی در یکی از پلتفرمهای آنلاین به نمایش درمیآید.
دیگه چه خبر؟
هوشنگ ابتهاج از جمله چهرههایی است که روز گذشته با انتشار تصویری از همایون شجریان نوشته است: «همایون عزیزمان زادروزت خجسته باشد.» 31 اردیبهشت ماه سالروز تولد همایون شجریان بود. در روزهای گذشته تعداد زیادی از اهالی فرهنگ و هنر 47 سالگی او را در فضای مجازی تبریک گفتند.
صفحه اینستاگرام استاد محمدرضا شفیعی کدکنی به بهانه آغاز ماه خرداد این شعر از دفتر «هنگامه شکفتن و گفتن» را به اشتراک گذاشته است: شادیت بیکرانه و خوش باد!/ ای آفتابِ اوَّلِ خرداد!/ بر هر کجا بتاب/ با جامِ عدل و داد/ بر شرق و غرب و کوه و گریوه/ در هر کجا گیاهی و در هر کجا گُلی/ در بامدادِ آینهها،/ نیز/ در نیمروزِ روضه رضوان/ آنجا که مادرم/ در جامه وجوانیِ گلهای اطلسی/ سر برکشیده از شکنِ خاک، بامداد.
عکس روز
سال ۱۳۶۰ پشت صحنه سالن چهارسو تئاتر شهر آقای حمید جبلی، آقای عادل بزدوده و ایرج طهماسب در نمایش «یک جفت کفش برای زهرا». این تصویر و توضیح را ایرج طهماسب در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده و خاطره نمایش «یک جفت کفش برای زهرا» را که سال 1360 به کارگردانی بهرام شاهمحمدلو روی صحنه رفت یادآوری کرده است.
چهرهها
بهنام شرفی از آغاز اجرای نمایش «آناکارنینا» خبر داده است. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی آرش عباسی برای سومین بار است که اجرا میشود و در دور جدید از اول خردادماه در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه رفته است. داستان این نمایش درباره یک مجری معروف تلویزیون است که در پانصدمین برنامهاش میهمان ویژهای دارد؛ همسر سابقش که هنرپیشه معروفی است، میهمان این قسمت برنامه است. معصومه رحمانی و بهنام شرفی در این نمایش به ایفای نقش میپردازند. نمایش «آنا کارنینا» از یکم خرداد ساعت ۱۸ در پردیس تئاتر شهرزاد اجرا میشود.
احمد مرشدلو، نقاش و طراح فیگوراتیو ایرانی اعلام کرده که نمایشگاه انفرادیاش با عنوان گلستان در گالری نواحی برپاست. این نمایشگاه که از 30 اردیبهشت ماه افتتاح شده تا 16 خردادماه از ساعت 16 الی 21 میزبان علاقهمندان خواهد بود. حیات برهنه موضوع طراحی و نقاشیهای احمد مرشدلو در این نمایشگاه است.
حسین کیانی عکسی از امین زندگانی را به اشتراک گذاشته و از او به عنوان بازیگر نقش اول نمایش «پروین» نام برده است. امین زندگانی در نقش سرهنگ آرتا همسر سابق پروین اعتصامی در این نمایش به نویسندگی و کارگردانی حسین کیانی به سالن اصلی تئاتر شهر خواهد آمد. اکرم محمدی، جواد یحیوی، مهرانرنجبر، مجید رحمتی، هوشنگ قوانلو، سهیل ملکی، مریم ندایی، آتنا تندرو و... دیگر بازیگران این نمایش هستند. «پروین» قرار است در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه برود.
رضا صادقی با انتشار ویدیویی از صحبتهای زندهیاد عثمان محمدپرست نوشته: «به جاى حرفهاى مزخرف و بى پایه، آدمهاى بى مغز در مورد موسیقى و معروف کردنشون، بشنوید حرف حساب از یک آدم حسابى که رفت و قدرش و ندونستیم... هر چند این روزا انگار هر چقدر مزخرفتر، بیشتر شنیده و دیده میشن... بزرگترها که مىرن، وزن زندگى کم میشه و بیشتر احساس غربت میکنى... روحت شاد و قرین لبخند خدا، مرد شریف و عاشق خدا». عثمان محمد پرست در این ویدیو میگوید: «من دروغ نگفتم، من دزدی نکردم، من خیانت نکردم، خدا عاشق موسیقیه، هر کسی میفهمه بفهمه هر کی نمیفهمه به درک که نمیفهمه، دوتار من همش ذکر خداست...»
حسن معجونی با انتشار تصاویری از نمایش «باغ» از آغاز اجرای این نمایش در پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب خبر داده است. گروه تئاتر لیو به سرپرستی حسن معجونی در جدیدترین تجربه خود نمایش «باغ» را روی صحنه میبرد. در این اثر نمایشی که اجرای آن از اول خرداد آغاز شده به ترتیب حروف الفبا وحید آقاپور، برنا انصاری، رضا بهبودی، داوود پژمانفر، مهسا جمشیدی، هدیه حسینی نژاد، مازیار سیدی، آوا شریفی، کتایون طلایی، زینب عباسی، هومن کیایی و فرزانه میدانی به ایفای نقش میپردازند.
جواد رضویان ویدیویی از سریال «جادوگر» به اشتراک گذاشته و علاقهمندانش را به تماشای قسمت دوم این سریال کمدی دعوت کرده است. جادوگر سریالی کمدی با بازی احمد مهرانفر، جواد رضویان، مریم مؤ من، نسیم ادبی، فقیه سلطانی، متین ستوده و... به کارگردانی سید مسعود اطیابی در یکی از پلتفرمهای آنلاین به نمایش درمیآید.
مهراوه شریفینیا از پایان ضبط برنامه «بندبازی» خبر داده است. مسابقه «بندبازی» با محوریت موسیقی به کارگردانی نیما بانک و با داوری علیرضا عصار، امید نعمتی، بهروز صفاریان و با اجرای امید حاجیلی در یکی از پلتفرمهای آنلاین به نمایش درمیآید.
دیگه چه خبر؟
هوشنگ ابتهاج از جمله چهرههایی است که روز گذشته با انتشار تصویری از همایون شجریان نوشته است: «همایون عزیزمان زادروزت خجسته باشد.» 31 اردیبهشت ماه سالروز تولد همایون شجریان بود. در روزهای گذشته تعداد زیادی از اهالی فرهنگ و هنر 47 سالگی او را در فضای مجازی تبریک گفتند.
صفحه اینستاگرام استاد محمدرضا شفیعی کدکنی به بهانه آغاز ماه خرداد این شعر از دفتر «هنگامه شکفتن و گفتن» را به اشتراک گذاشته است: شادیت بیکرانه و خوش باد!/ ای آفتابِ اوَّلِ خرداد!/ بر هر کجا بتاب/ با جامِ عدل و داد/ بر شرق و غرب و کوه و گریوه/ در هر کجا گیاهی و در هر کجا گُلی/ در بامدادِ آینهها،/ نیز/ در نیمروزِ روضه رضوان/ آنجا که مادرم/ در جامه وجوانیِ گلهای اطلسی/ سر برکشیده از شکنِ خاک، بامداد.
عکس روز
سال ۱۳۶۰ پشت صحنه سالن چهارسو تئاتر شهر آقای حمید جبلی، آقای عادل بزدوده و ایرج طهماسب در نمایش «یک جفت کفش برای زهرا». این تصویر و توضیح را ایرج طهماسب در صفحه اینستاگرامش منتشر کرده و خاطره نمایش «یک جفت کفش برای زهرا» را که سال 1360 به کارگردانی بهرام شاهمحمدلو روی صحنه رفت یادآوری کرده است.
انتخاب نشریه
جستجو بر اساس تاریخ
اخبار این صفحه
-
ضداجتماعیهای فریبنده
-
ز گلزارِ تو ریحان میبَرم
-
از آرش کمانگیر تا محمد جهانآرا
-
معلولیت نمیتواند مانع اراده شود
-
هنرمندان در فضای مجازی
اخبارایران آنلاین